دکتر عبدالرضا نراقی
در چند دهه گذشته تغییرا ت فراوانی در ساز سنتور رخ داده است که گستره ای از ساختمان ساز و مضراب تا شیوه آموزش ،نحوه نواختن و صدادهی را دربر می گیرد.با این وجود عده ای عقیده دارند که سنتور سازی ناقص است و باید تحولات اساسی درآن ایجاد شود.مقاله حاضر به دگرگونی های پدید آمده در سنتور از گذشته تاکنون می پردازد و در پی آن است که ادعای ناقص بودن سنتور و لزوم تحول اساسی در آن را بررسی کند.در آغاز نگاهی اجمالی به گذشته سنتور و نوازندگان آن راه گشاست و نکات ارزشمندی را آشکار خواهد ساخت.
اولین نوازنده ای که به عنوان سنتور نواز در نوشته های مختلف معرفی شده محمد حسن خان مشهور به سنتورخان است.استاد وی خوشنوازخان میباشد که هم درسنتور وهم درکمانچه استاد بوده است.شاگرد برجسته سنتور خان، محمد صادق خان ملقب به سرور الملک است که از بزرگترین استادان عصر به شمار می رفته و ریاست نوازندگان دربار ناصرالدین شاه قاجار را بر عهده داشته است.
وی استاد میرزاحبیب سماع حضور پدر و استاد حبیب سماعی آخرین سنتور نواز بزرگ مکتب اصیل و قدیمی سنتور است.سنتور محمد صادق خان در قسمت سیم های زرد ابتدا دارای خرکی یکسره به نام خرک شیر سر بوده که سیم های سه خرک اول زرد از روی آن می گذشته اند وسپس هفت خرک تکی داشته است.درقسمت سیم های سفید ابتدا هفت خرک تکی قرار می گرفته و بعد یک خرک شیرسر که سیم های سه خرک اخر سفید از آن گذر میکرده اند.بنابراین سنتور مجمد صادق خان را باید ده خرک به حساب آورد. این استاد علاوه بر فرزندانش و میرزا حبیب سماع حضور شاگردان دیگری به نام های علی اکبر خان شاهی و حسن خان سنتوری را نیز آموزش داده است.علی اکبرخان شاهی از سنتور دوازده خرک استفاده می کرد و شیوه نوازندگی او با حسن خان سنتوری تفاوت بسیاری دارد.گفته شده از میان شاگردان محمد صادق خان،مضراب نوازی حسن خان سنتوری بیش از دیگران به شیوه استادش شبیه بوده است. اما برجسته ترین شاگرد محمدصادق خان میرزا حبیب سماع حضور است که از چهره های تاثیر گذار موسیقی در قرن گذشته می باشد.حبیب سماعی فرزند وی به جای نواختن سنتور ده خرک دارای خرک شیرسر از سنتوری استفاده کرد که در هرطرف دارای نه خرک تکی بود.هرچند می گوید اعتقاد وی در اواخر عمر بر آن بوده است که سنتور باید ده خرک داشته باشد.
این تاریخچه کوتاه به خوبی نشانگر گوناگونی و پویایی سبک های قدیمی و نیز تغییراتی است که گذشتگان درسنتور ایجاد کرده اند.تنوع، تحول و تکامل همواره در موسیقی وجود داشته اند و اگر هنر موسیقی تحولی پیدا نمی کرد تبدیل به اثری تاریخی می شد و مانند یک ظرف عتیقه متعلق به قرن های گذشته کاربرد خود در زندگی امروز را ازدست می داد. حال آنکه موسیقی عمیق و پرمعنای ما،حتی اگر واژه سنتی را هم که به نظر نگارنده تعبیر درستی نیست بدان پیوست کنیم ، همواره در متن زندگی مان جایگاهی ویژه و جدی داشته و هیچ گاه حاشیه ای،تفننی و موزه ای نبوده است.
از زمان استاد حبیب سماعی تا کنون در ساخت سنتور پیشرفت های شگرفی پدید آمده که باید به مواردی نظیر بهبود کیفیت گوشی ها و نحوه جاسازی آنها که تاثیر اساسی در کوک گیری و نگهداری ساز دارد و نیز ابداع دستگاه پل گذاری که در قدیم به خاطر نبودن پل های تنظیم با سوراخ کردن صفحه زیر سنتور کار می گذاشتند اشاره کرد. همچنین استحکام ، دوام،زیبایی و ظرافت ساز که با مواد و فن آوری جدید میسر شده را نیز نباید از نظر دور داشت. این موارد گویای آن است که تکامل لازم و تدریجی در سنتور صورت گرفته است و مسلما این پیشرفت در آینده نیز ادامه خواهد یافت.ضمنا ساخت سنتور در اندازه های مختلف و البته منطقی که بتواند صدایی سازگار با اجرای موسیقی ایرانی در شیوه ها و فضاهای گوناگون ایجاد کند،از قدیم رایج بوده است.وجود سنتورهای نه خرک، لا کوک و سل کوک و نیز ده،یازده و دوازده خرک گواهی بر این مدعاست.علاوه بر سنتور در دیگر سازهای ایرانی نیز دگرگونی هایی به وجود آمده است که بررسی دقیق آنها مجالی دیگر می طلبد.مثلا مشتاق علیشاه یک سیم به سیم سه تار افزوده که به نام وی سیم مشتاق خوانده می شود و غلام حسین درویش سیم ششم را به پنج سیم تار اضافه کرده است. کمانچه نیز با افزایش یک سیم به سیم هایش دارای چهارسیم شده است.
اما در کنار پیشرفت گاهی شاهد بروز انحراف در ساختمان سازها نیز بودهایم که باید از دو جنبه بدان نگریست:
1- تغییرات بنیادین در سازهای اصیل ایرانی از نظیر فلزی کردن پردههای تار و سهتار ، برهم زدن ساختار گوشیهای سنتور، ساخت خرکها و مضرابهای پلاستیکی برای سنتور ، ساخت سنتور از MDF ، تخته سهلایی و بسیاری موارد دیگر.
2- اختراع سازهای جدید با این فرض که پاسخگوی نیازهای تازه میباشند مانند سنتور کروماتیک، سنتورهای بسیار بزرگ و بسیار پرخرک که اصولا صدای سنتور نمیدهند و به خاطر بزرگی بیش از اندازه نواختن آنها نیز بدون مشکل نیست ، سنتورهای دوطرفه چرخان که بر صفحه زیر و رو خرک دارند و نظیر آنها.
از طرفی با توجه به اینکه سنتور دوازده خرک از قدیم رواج داشته است ، ساخت سنتوری با یکی دو خرک بیشتر را نمیتوان حرکتی مبدعانه نامید و باید دید سازی که از سنتورهای دوازده خرک هم بسیار بزرگتر میباشد برای اجرای چه نوع موسیقی مناسب است و آیا صدای آن میتواند بردل شنونده ایرانی که سالها با صدای روان پرور سنتور مانوس بوده بنشیند و آیا اصلا میتواند این مصنوعات را سنتور دانست؟
گویا ترین مدرک برای اثبات توانمندی سنتور در اجرای موسیقی ایرانی آثار به جامانده از استادان متبحر دیروز و امروز دانست. البته اگر انتظار نواختن موسیقی اروپایی با فواصل کروماتیک را از سنتور داشته باشیم ، این کار نیز با وجود دشواری شدنی است اما به نظر نمیرسد نتیجه چندان شنیدنی و ارزشمندی به بار آورد. از سوی دیگر باید دید آیا میشود با پیانو که برای موسیقی خودش سازی کامل است آوازهای ایرانی را با فواصل دقیق و حالتهای اصیلشان اجرا کرد که توقع نواختن موسیقی اروپایی با سنتور وجود دارد؟ باید پذیرفت که هر سازی برای موسیقی خاص خودش ساخته شده و تکامل یافته و نواختن موسیقیهای دیگر بر روی آن صورتی تصنعی و تفننی به خود میگیرد و جوهره و قابلیتهای واقعی آن ساز را متجلی نخواهد کرد.
بررسی آثار شنیداری به جا مانده از سنتور نوازانی نظیر علی اکبرخان شاهی ، حسن خان سنتوری و حبیب سماعی و مقایسه آنها با نواختههای استادان ارجمندی مانند رضا ورزنده ، فرامرز پایور ، منصور صارمی ، محمد حیدری ، رضا شفیعیان ، مجید کیانی و پرویز مشکاتیان عیان میسازد که با وجود تفاوت در شیوههای این نوازندگان فضای ساز آنها ایرانی است. اما متاسفانه گاهی صداهایی از سنتور به گوش میرسد که نمیتوان آنهارا ایرانی دانست و برخی حتی یادآور موسیقیهای فیلم وسترن است. البته بی تردید حق هر هنرمندی است که سبک مورد علاقه خود را برگزیند و مخاطبین خاص خود را هم بیابد ولی به شرط آن که هرکسی سنتور یا تار زد ، تنها با پوشیدن جلیقه ترمه و انداختن قالیچه در صحنه کنسرت ادعای اجرای موسیقی اصیل ایرانی را نداشته باشد.
یکی از مهمترین تغییرات پدید آمده در نوازندگی سنتور استفاده از مضرابهای سرپوشیده به جای مضرابهای لخت است. پوشاندن سر مضرابها با نمد ، جیر ، پنبه یا نظیر آن در اواخر عمر استاد حبیب سماعی آغاز و به تدریج فراگیر شد. البته خود او هیچ گاه از مضراب سرپوشیده استفاده نکرد و همواره به مضرابهای لخت و صدای درخشان آن پایبند ماند. شواهد موجود بیانگر آن است که پوشاندن سر مضرابها در ابتدا فقط به منظور کم کردن صدای ساز شاگردان در هنگام تحصیل در هنرستان موسیقی بوده تا گوش معلمین خسته و آزرده نگردد. همان طور که برخی تنبک نوازان نیز هنگام تدریس و تمرین روی تنبک پارچه میکشند تا صدای آن ملایمتر شود.ضمنا نواختن با مضرابهای سرپوشیده تا حدودی ناکوکی چهارسیم روی هر خرک را نیز پنهان میکرده و صدا را لطیف تر به گوش میرسانده است. ولی اصولا این شیوه مختص شاگردان و نوازندگان تازه کار بوده و انتظار میرفته که با پیشرفت شاگرد وی بتواند از مضرابهای لخت استفاده کند. جالب این که مضراب سنتوری که در کتاب دستور سنتور فرامرز پایور دیده میشود نیز لخت و بدون پوشش است. حوله انداختن روی سنتور از قدیم مرسوم بوده وبا این کار طنین صدای ساز کاهش مییابد . محمد صادق خان سرورالملک ، میرزا حبیب سماع و حضور ، رضا ورزنده و بسیاری نوازندگان دیگر این عمل را انجام میدادهاند . اما با نواختن به این طریق برای شاگردان نوپا قدری دشواری باشد و پوشاندن سر مضرابها روشی آسانتر برای کاهش صدای ساز محسوب میگردد. این که چگونه پوشاندن سر مضرابها به صورت یک اصل کلی در نوازندگی سنتور درآمد و حتی موجب تغییر شکل و وزن مضرابها شد از ابعاد مختلفی قابل بررسی است. نوعی موسیقی که همراه با ورود سازهای اروپایی به ایران وارد جامعه ایرانی شد و بعد از تاسیس رادیو به تدریج گسترش یافت ، برخی نوازندگان را به فکر انداخت که صدای سازهای ایرانی را به سازهای اروپایی نزدیک سازند.در این رهگذر سنتور نیز بی نصیب نماند و برای شبیه شدن صدایش به پیانو مضرابهایش نمدپوش شد. علاوه بر آن بعضی نوازندگان نیز با قراردادن وسایلی نظیر کلید کوک در زیر سنتور بین میز و سنتور فاصله ایجاد میکردند که موجب تغییر طنین سنتور و شباهت بیشتر آن به پیانو میشد. از طرف دیگر نواختن آهنگهای پاپ با سنتور که اولین بار مسعود میثاقیان آنهارا اجرا کرد نیازمند فضا و صدادهی متفاوتی بود که برای آفرینش آن مضرابهای لخت وسیله چندان مناسبی به شمار نمیرفت.
شایان ذکر است که بسیاری نوازندگان نیز بودهاند که با مضرابهای سرپوشیده مینواختند ولی موسیقی آنها دارای اصالت ایرانی است و رنگ و بوی ایرانی دارد مانند استادان فرامرز پایور ، منصور صارمی و همچنین رضا ورزنده که گاهی از مضرابهای سرپوشیده استفاده میکرد.
نواختن به شیوه های متاثر از موسیقی اروپایی علاوه بر تغییر در مضرابها به تدریج موجب دگرگونی در ساخت ساز و صدادهی آن نیزشد چون برای اجرای پاساژهای سریع باید طنین و ماندگاری صدای سنتور کاهش مییافت تا در هنگام ضبط ، صداها مخلوط نشوند. حال آنکه صدابرداری باید با توجه به ویژگیهای صوتی هرساز در فضای مناسب و با بکارگیری تدابیر و فن آوری نوین به گونهای انجام گیرد که صدای اصیل و طبیعی آن ساز به گوش شنونده برسد . دیگر عاملی را که میتوان در سرپوشیدگی مضرابها موثر دانست گروه نوازی سازهای ایرانی است. بیتردید یک گروه موسیقی باید در درون خود توازن لازم را از نظر صدادهی و تناسب سازها با یکدیگر داشته باشد و این امر نباید تصنعا و با امکانات صدابرداری به وجود آید. وقتی در یک گروه موسیقی سنتور در کنار سهتار قرار میگیرد، برای این که سنتور آوای سهتار را نپوشاند باید طنین سیمهای سنتور کاهش یابد ، مضرابها نمد دار شوند و نیز نوازنده با شدتی پایین تر از نوازندگی همیشگی خود بنوازدکه این نحوه نواختن شاید در دراز مدت به قدرت مضراب اوهم آسیب برساند. در مورد نوازندگی عادی خود ساز بزند وصدای سازش نوای اصیل سهتار را به گوش نخواهد رساند. البته شکی وجود ندارد که نوازنده توانا باید بتواند قوی و ملایم نیز بنوازد ولی به طور کلی از هرسازی باید صدای طبیعی آن خارج شود.صدای سنتور با مضرابهای لخت درخشندگی و شادابی بیشتری دارد و پوشاندن سر مضرابها علاوهبر کدر کردن صدای ساز تنوع صوتی سیمهای زرد و سفید را نیز کاهش میدهد و رنگ صدای قسمتهای مختلف سنتور را یکنواخت میکند . البته این یکنواختی صدا هماهنگی بیشتری با شیوههای نوازندگی متاثر از موسیقی اروپایی دارد ولی برای سنتور نواختن به شیوههای اصیل ایرانی چندان مناسب نیست چون سیمهای زرد در سنتور تنها اکتاو بم سیمهای سفید بهشمار نمیروند بلکه نقشی ارزنده در تحرک و تنوع آهنگها ایفا میکنند که در واخوانها ،پایههای چهار مضرابها و رنگها کاملا مشهود است. اگر چهار مضرابهای سنتور با پیانو اجرا شوند شیرینی و ملاحت آنها تا اندازه زیادی از بین میرود،چون قسمتهای بم و زیر پیانو تضاد و تنوع صوتی سیمهای زرد و سفید سنتور را ایجاد نمیکند و یکنواخت است. درحالی که در سنتور تضاد صدایی حاصل از مضرابهای لخت فضایی شورانگیز و سرشار از حرکت میآفریند.این که میگویند سماع حضور همواره به فرزندش حبیب سماعی استفاده از سیمهای زرد در هنگام نوازندگی را گوشزد میکرده نمایانگر اهمیت سیمهای زرد در رنگ آمیزی نغمههای نواختهشده با سیمهای سفید میباشد.نقش مکمل سیمهای زرد سنتور در ایجاد تضاد،تقارن،تاکید و تحرک بخشی به نغمهها به مراتب مهمتر از بکارگیری سیمهای زرد و سفید برای نواختن پاساژها و آرپژهای برگرفته از موسیقی اروپایی است. توازن صدای سیمهای زرد و سفید نیز در شیوههای اصیل سنتور نوازی از اهمیت ویژهای برخوردار میباشد. مثلا هنگام اجرای مضراب پاملخی که یک مضراب راست روی سیمهای زرد و دو مضراب چپ روی سیمهای سفید میخورد علاوهبر رعایت نحوه مضرابنوازی باید صدادهی سنتور نیز به گونهای باشد که صدای سیمهای سفید،طنین سیمهای زرد را نپوشاند. حال آنکه برای اجرای موسیقی به شیوههای شبه اروپایی صدای دیگری از سیمهای زرد و سفید انتظار میرود که برای نواختن آرپژها ، پاساژها و دوبل نتها مناسب باشد.
نواختن انواع مضرابهای اصیل سنتور نظیر ریز ،تکیه،سرمضراب،شلال ،دراب با مضراب لخت رساتر و شیواتر است.آنچه که به این مضرابهای شخصیت میدهد نحوه اجراست مثلا ریز سنتور تنها نواختن پی در پی مضرابهای راست و چپ بهمنظور تداوم صدا نیست بلکه با گوناگون نواختن ریزها میتوان حالتهای بسیار گوشنواز و خیال انگیزی را به وجود آورد . ازین منظر نباید ریز سنتور را با ترمولو پیانو مقایسه کرد چون با یکدیگر تفاوت اساسی دارند.
شایان ذکر است که برای دستیابی به ظرایف مورد اشاره نمیتوان هر مضراب لختی را بهکار گرفت و باید مضراب از نظر چوب،شکل و وزن دارای تناسب باشد تا صدای ناهنجار به وجود نیاورد.به طور کلی مضراب لخت باید از چوبهای فشردهتری ساخته شود و به ویژه در قسمت سر بزرگتر،سنگینتر و ضخیمتر از مضرابهای سرپوشیده باشد.ضمنا نوازندگی با مضرابهای لخت باید مانند گذشتگان با حرکت مچ صورت گیرد حال آنکه برخی از نوازندگان شیو های مختفی مانند چرخاندن حلقه مضراب در انگشتان و نواختن از آرنج را بر روی سنتور به کار میبرند. در شیوههای اصیل سنتور نوازی با مضراب لخت، مضرابها زید از صفحه سنتور بالا نمیآیند در حالی که نواختن آرپژها و پرش های موجود در شیوههای مبتنی بر موسیقی اروپایی نیازمند بلند کردن بیشتر مضرابها از صفحه سنتور است. ار آن گذشته برای نواختن با مضراب لخت باید از سنتوری بهره گرفت که از صدادهی متناسب برخوردار باشد.چون بسیاری از سازهایی که با مضراب سرپوشیده خوب میخوانند، اگر با مضراب لخت نواخته شوند صدای خوشی نخواهند داشت. نکاتی که درباره ویژگی های مضراب لخت و سرپوشیده گفته شد به معنای رد نوازندگی با مضراب سرپوشیده یا انتقاد از هنرمنئانی که با اینگونه مضرابها مینوازند نیست،بلکه بدان خاطر است که آشکار شود صدای اصیل سنتور در موسیقی ایرانی چیست و چه تغییراتی یافته وگرنه گاهی فضای اجرای موسیقی ایجاب میکند نوازنده از مضرابهای سرپوشیده استفاده کند یا روی سازش حوله بیاندازد. این موضوع حتی میتواند دارای جنبه سازنده نیز باشد چون موجب پیدایش صدادهی جدیدی از سنتور میگردد ولی به شرط آنکه صدا و موسیقی اجرایی دارای اصالت ایرانی باشد که در مورد بسیاری از هنرمندان شایسته چنین است. به عنوان نمونه شادروان رضا ورزنده از مضرابی بدون حلقه و متفاوت استفاده میکرد،سنتورش در مقایسه با ساز دیگر نوازندگان عجیب و منحصر به خودش بود، گاهی سر مضرابش را میپوشاند و گاهی بر سازش حوله میکشید با این وجود کسی موسیقی او را غیر اصیل و غیر ایرانی نمیداند.
نگارنده امیدوار است روزی فرابرسد که برخی هنرمندان گرامی به جای برهم زدن ساختمان سازها به منظور نواختن موسیقیهای بیگانه و نامانوس روی سازهای ایرانی تلاش کنند توانایی های فنی لازم برای اجرای موسیقی اصیل ایرانی را به دست آوردو نیرو و وقت خود را صرف پرورش گوش و فراگیری کوک دقیق مبتنی بر فواصل اصیل ایرانی،توانمندسازی مضرابها،درک جمله بندیها و آموختن مطالب عمیق و ارزشمند نمایند.
آنچه به سازهای ایرانی ارزش و اعتبار میبخشد پیچیدگی ظاهری نیست بلکه نسبتهای طلایی است که در طراحی و ساخت آنها نهفته است. این سازها در عین سادگی در دست نوازنده توانا دلنشین ترین نواها و عالیترین تکنیکها را میآفرینند و زیبایی و معنویت درونی آنها نیز در همین سادگی ظاهری نهفته است.کافی است قدری ژرف تر و موشکافانه تر به سازهای ملی مان بنگریم . تنبک که لئون کنیپر آن را کاملترین ساز ضربی دنیا میخواند با ظاهری ساده قابلیت خلق پرشورترین و حماسی ترین قطعههای ضربی را داراست . نی تنها یک لوله ساده و بدون هیچ وسیله افزودنی است ولی در کف نوازنده صاحبدل آسمانیترین نواهای موسیقی را میسازد.
سه تار،ساز سبک ،رام،کم صدا و عارفانه موسیقی ما نیز ساختاری ساده، درون گرا و بی آلایش دارد و انجام دگرگونیهای بیرویه نظیر برهم زدن شکل سرپنجه ،تثبیت خرک و فلزی کردن پردهها ان را از فلسفه وجودی اش دور و به سازی متکلف و زمخت بدل خواهد ساخت.
دراین جا باید به کسانی که در فکر جهانی کردن موسیقی و سازهای ایرانی هستند گفت که اصولا موسیقی نمیتواند بدون ملیت باشد. ملیت موسیقی هویت آن است و موسیقی بی هویت بر دل کسی نخواهد نشست.آهنگسازان بزرگ اروپایی نظیر بتهوون،موتسارت وبرلینوز هم در اندیشه خلق موسیقی برای همه جهان نبودهاند ولی وقتی هنری دارای اصالت ، پختگی ، صمیمیت، کمال ، اندیشه و زیبایی باشد مرزها را در مینوردد و بسا که مورد پسند ملل دیگر نیز قرار گیرد. بزرگانی چون فردوسی، سعدی ،حافظ و مولوی که گفتارشان جهانی شده است نیز به زبان انگلیسی یا فرانسه شعر نگفتهاند.نگاهی به موسیقی دهههای گذشته کشورمان نیز روشنگیر آن است که هرگاه هنرمندان ما اصالت و بیپیرایگی موسیقی خود را حفظ کردهاند و هنری ناب آفریدهاند،موسیقیشان به سرزمینهای دیگر نیز راه یافته.
باید دید در خارج از ایران سهتار احمد عبادی بیشتر خواهان دارد یا تار کسانی که این ساز ملی را مانند گیتار مینوازند. درگذشته مشیر همایون شهردار و مرتضی محجوبی پیانو را مانند یک ساز ایرانی به کار میگرفتند، حسین و پرویز یاحقی ویولون را به شیوه ایرانی مینواختند و حسینعلی وزیری تبار با کوششی فراوانن فواصل موسیقی ایرانی را با قرهنی اجرا میکرد و متاسفانه اکنون کسانی با تار یا سنتور موسیقی شبه جاز میزنند. به هرحال مسیر برای تکامل سازهای موسیقی همیشه باز است وچه مبارک اتفاقی خواهد بود که هنرمندان سنتورنواز و سنتور ساز توانشان را صرف آن کنند که صدای بازهم درخشانتر و لطیف تری از سنتور خارج سازند، از سیمهای مناسب تری برای این ساز بهره گیرند،مقاومت ساز در برابر عوامل آب و هوایی را بهبود بخشند و خلاصه قدمی برای پیشبرد سنتور بردارند که دراین صورت همچون استادان برحق گذشته جایگاهی شایسته در کتاب موسیقی ایران زمین به دست خواهند آورد.
ای کاش شیفتگان موسیقی اروپایی به جای دستکاری سازهای ایرانی که بخشی از هویت فرهنگی ایرانیانند از همان ابتدا سازها و موسیقی کلاسیک اروپایی را یاموزند و سعی کنند موسیقی کلاسیک ما زنگ شخصیت ایرانی خلق کنند. در دهههای گذشته بسیاری از هنرمندان بودند که موسیقی پاپ می ساختند و اجرا میکردند ولی پاپ آنها ایرانی بود و حتی در ساخت آهنگهایشان از گوشههای ردیف نیز بهره میجستند. اما متاسفانه امروزه در موسیقی پاپ کشورما کمتر آهنگی در مخالف سهگاه،دشتی،همایون و دیگر دستگاههای ایرانی شنیده میشود وبیشتر ترانهها بر اساس گام مازور و مینور است.این موضوع درسالهای بعد اثر تخریبی خود را عیان خواهد ساخت زیرا موجب میشود مردم کم کم دستگاهها و فواصل موسقی اصیل ایرانی را فراموش کنند و از شنیدن آنها لذت نبرند.متاسفانه اکنون نیز افرادی هستند که در دستگاههای ایرانی آهنگهای بدون ربع پرده میسازند.
سخن آخر این که اگر میخواهیم موسیقی ملیمان را از دست ندهیم باید سازهای اصیل آن را حفظ کنیم وگرنه با سنتوری که صدای پیانو میدهد و بر اساس فواصل کروماتیک اروپایی کوک میشود هرگز نخواهیم توانست نغمههای جان بخش موسیقی ملی را به گوش مشتاقان برسانیم.